تحلیلی بر نظریه بانکداری به سبک قرضالحسنه
سوء فهم ها در حوزه قرضالحسنه:
مورد اول: قرضالحسنه یعنی فقط قرض مصطلحی که ربوی نباشد!
«مَنْ ذَا اَلَّذِي يُقْرِضُ اَللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضََاعِفَهُ لَهُ أَضْعََافاً كَثِيرَةً »(الحدید/۱۱) متأسفانه بسیاری چنین برداشت می نمایند که قرض الحسنه در این آیه یعنی مالی به برادرت دهی و صرفاً مثلش را طلب کنی. به عبارتی همان قرض مصطلح غیر ربوی! همچنین در برخی از پیام های تبلیغاتی بانکها یا سایر موسسات، این آیه را به عنوان تشویق برای باز کردن حساب موسوم به قرض الحسنه مطرح می کنند. برداشتی که با مقصود کلام خدا در این آیه، سازگار نیست! قرضالحسنه در این آیه بر مهمترین و برجسته ترین نوع آن یعنی صلةالامام انطباق دارد و همچنین فَيُضََاعِفَهُ لَهُ أَضْعََافاً كَثِيرَةً وعده پروردگار برای این نوع قرض است نه قرضهای دیگر. در حقیقت آن تصوری که قرضالحسنه را به وام متعارف محصور می داند یک برداشت ناقص از این مفهوم متعالی است، بنابراین لازم است این طرز تفکر اصلاح شود.
مورد دوم: قرض گرفتن اشکالی ندارد!
از منظر آموزه های اسلامی، بدهی همیشه به عنوان یک تهدید اجتماعی قلمداد شده و جامعه طراز، جامعهای است که بدهکار در آن یافت نشود. در سبک زندگی اسلامی، عائلهمندان برای خانوادهشان، در پی روزی حلال تلاش می کنند اما اگر تنها در مقطعی از سال در تأمین معاش به مشکل برخوردند به همان میزان نیاز، اضطراراً به قرض گرفتن تن در می دهند تا کسری به وجود آمده را جبران نمایند. لذا مسلمانان باید طوری زندگیشان را تنظیم کنند که به وضعیت اضطراری سوق پیدا نکنند. به عبارتی دیگر مؤمنین همیشه انگیزه دارند تا با قرض دادن گره مشکلات مردم را باز کنند، اما هیچگاه به دنبال بدهکار شدن نیستند.(در شرایط عادی)
مورد سوم: با وامدهی به فقراء، فقر از بین میرود!
این ذهنیت وجود دارد که، فقیر را باید با وام اشتغال زایی توانمند کرد تا فقر از ریشه از بین برود. گرچه توانمندسازی و اشتغالزایی این گروه امر صوابی است اما بدهکار کردن این افراد خصوصاً در این عرصه (کسب و کار) آسیبزا و ناکارآمد است. حداقل اتفاق ممکن، زمینه سازی برای اشتغال به قیمت نابودی سرمایه های اجتماعی می باشد. مطابق استدلالهایی که ارائه شد، منطقیترین و عملیاتیترین راه حل، پرداخت مستقیم صدقه به فقراء است. یعنی باید آنقدر صدقه داده شود تا زندگیشان به طور کامل تأمین شود و به استطاعت معیشتی برسند. در این مسیر نه گرفتن صدقه از سوی فقیر عار است و نه دادن صدقه به فقیر اشکال دارد. برنامه داشتن برای اشتغالزایی خوب است اما قطعاً یک پروسه میانمدت و یا بلندمدت میطلبد و نباید به خاطر آن از وضعیت حال فقراء غفلت نمود.
مورد چهارم: بهره کم وام، کارمزد است!
از لحاظ شرعی ربا با بهره 3درصد تفاوتی با ربا با بهره 20 درصد ندارد. اولا کارمزد در برابر کار حلال گرفته میشود.(در مورد مبلغ وام بانکی این اطمینان وجود دارد که مسروقه است.) ثانیا درصد نمی تواند کارمزد وام باشد.
مورد پنجم: بانکها مقدستر از آنی هستند که دستشان به بهره دیرکرد آلوده شود. آنها فقط وجهالتزام میگیرند.
وجه التزام صرفا پوششی بر واقعیت منحوس ربا در بانکداری متعارف است. با وجود روابط بارز ربوی و پدیده خلق پول، نمی توان جایگاهی برای موضوع وجه التزام باز کرد.